[عنوان ندارد]
گفت من مادرت هستم که بهشت دردستان من بود گفتم:پس چرا الان زير پاي توست گفت:آن رازمين گذاشتم تاتو را در آغوش بگيرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی